Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس- سمنان: پاییز 1401 خوب شروع نشد. اوایل مهرماهش، رنگ‌وبوی عجیب غم و سردی داشت. در صفحات مجازی که گشتی می‌زدی، دیگر خبری از عاشقانه‌های پاییزی و عطر باران و طراوت قدم‌‌زدن‌های شبانه نبود!

هر روز و هر شب، نه ده‌ها، نه صدها، بلکه هزاران خبر و گفت‌وگو و گزارش و پست و استوری و پیام و فراخوان از شبکه‌های مختلف فارسی‌زبان خارج از کشور و دنباله‌های آنها در تمام مجاری پیام‌رسانی به سمتت پرتاب می‌شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همه 24 ساعته به تکاپو افتاده بودند و میلیون‌ها پیام را برایمان منتشر می‌کردند تا به مردم بقبولاند که روزهای آخر کار جمهوری اسلامی در ایران فرارسیده (!)؛ تلاش برای آرزوی نافرجام چهار دهه‌ای که فکر می‌کردند این‌بار بدان دست خواهند یافت.

پروژه التهاب‌آفرینی در ایران، ایجاد اغتشاشات خیابانی، سرنگونی جمهوری اسلامی، تجزیه ایران و استیلای بر آن و ده‌ها هدف ریز و درشت دیگر که بارها آزمون شده بود، این بار هم غربی‌ها را به میدان آورد تا در کنار انواع و اقسام رسانه‌ها، از جیره‌خواران سعودی گرفته تا سلطنت‌طلب‌های شکست‌خورده و از تکفیری‌ها تا بازماندگان از قدرت باز هم آن را به جریان بیندازند.

«پایتخت» به‌طور طبیعی در این ماجراجویی‌ها درگیر حواشی زیادی شده بود. دشمن این دفعه با بهانه گشت ارشاد و آزادی زن به میدان آمده بود و این، فرصت خوبی بود تا امنیت و آرامش از چهره تهران و برخی شهرهای دیگر کشور دور شود.

در این بلبشوی رسانه‌ای، بعضی هم با هدایت رسانه‌های بیگانه از روی هیجانات نوجوانی و جوانی و عده‌ای نیز البته سازمان‌یافته و با سازماندهی سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی محور غربی- عبری- عربی به کوچه‌ها و خیابان‌ها آمده بودند تا مجری اهداف صحنه‌گردانان ماجرا شوند.

کم‌کم آنچه آن را ابتدا «خواسته‌های مدنی» می‌نامیدند، با آشوب، ناامنی، اغتشاش و به آتش کشیدن سطل‌های زباله آغاز شد و فقط کمی بعدتر، به اماکن عمومی و زیرساخت‌های مهم، آمبولانس‌ها، بانک‌ها، دانشگاه‌ها و حتی آدم‌ها (!) کشید. امنیت مردم هدف اصلی دشمن در این برهه قرار گرفت.

با ادامه اغتشاش‌ها در خیابان‌ها، مردان و زنان غیرتمند ایران اسلامی هم به میدان آمدند و تلاش کردند تا امنیت را به مام میهن بازگردانند. یکی از این مردان مرد، «سلمان» بود؛ «سلمان امیراحمدی».

سلمان، کارمند یکی از بیمارستان‌های تهران بود. علاوه بر آن، در بسیج عضویت داشت. عضو گردان فاتحین هم بود و کارهای عام‌المنفعه و فعالیت‌های جهادی انجام می‌داد. یک شب، اما، پایتخت به خونش رنگین شد!

تصویری از شهید «سلمان امیراحمدی»

این امنیت اتفاقی نیست!

دوستان و خانواده و زن زندگی‌اش متفق اشاره می‌کنند که او هم روزهای ابتدای پاییز را خوب آغاز نکرد. دائم در دلش آشوب بود؛ در این روزها و شب‌هایی که آشوبگران، شهرهای کشور را برای مردم ناامن کرده بودند.

خانواده‌اش می‌گویند که سلمان، وقتی از آرامش و امنیت ایران صحبت می‌شد، عقیده داشت که «این امنیت اتفاقی نیست»؛ شب‌بیداری‌ها و مراقبت‌ها و جان‌فشانی‌ها می‌شود تا کشور سرپا و امن و آرام بماند؛ راست هم می‌گفت. آخر، خودش هم در همین راه فدا شد.

او تنها خون میدان نبود. شهادت بسیجی مدافع امنیت، «سلمان امیراحمدی» در پی حمله مسلحانه اوباش در اغتشاش‌های اخیر صورت گرفت؛ خونی که ریخته شد تا مردم شاهد رخت بربستن امنیت شهرشان نباشند.

سلمان جزو شهدای روزهای اخیر است؛ تقریباً آخرین خادمان ملت که فدای ملت شدند. شامگاه شنبه، ۱۶ مهرماه بود که در پی حمله مسلحانه آشوبگران در منطقه ۱۷ تهران (فلاح) از ناحیه سر دچار جراحت جدی شد و متعاقب آن، به شهادت رسید.

رفقایش که تلاش داشتند نگذارند تا آشوبگران، خودروها و اموال عمومی را به آتش بکشند، می‌گویند: همه معترضان را آرام متفرق کرده بودیم. اغتشاشگران و لیدرهایشان هم در منطقه پخش شده بودند. فکر نمی‌کردیم که بعضی‌ از عوامل ایجاد آشوب‌های آن شب از بالای خانه‌هایشان مراقب اوضاع باشند و نگذارند آرامش به محله بازگردد. همان‌ها، سلمان را با «سلاح گرم» از درون یکی از خانه‌ها هدف قرار دادند و شهید کردند.

سلمان آن شب کذایی ناجوانمردانه شهید شد؛ اما فراموش نشد. مردم غیرتمند منطقه ۱۷ قدرش را به خوبی می‌دانستند و خروش بی‌نظیرشان در آیین وداع و تشییع پیکر با او، نشان می‌داد که با وجود هر خواسته‌ای از هر نوع و جنسی، دلشان نمی‌خواهد امنیت و آرامش از محله‌شان دور شود.

کمی بعدتر، صدها نفر از مردم شهیدپرور و انقلابی در پی اقدامات ساختارشکنانه مزدوران و اغتشاشگران در منطقه دارالشهدای تهران و شهادت این بسیجی مخلص، با حضور گسترده خود در میدان ابوذر شهر، انزجارشان را نسبت به این واقعه دلخراش نشان دادند.

پیکر پاک بسیجی مدافع امنیت، شهید سلمان امیراحمدی در حالی بر دوش مردم دارالشهدای تهران تشییع شد که همه می‌دانستند او آخرین شهید تأمین امنیت در کشورمان نخواهد بود؛ همچونان‌که اولین آنها نیز نبوده است. اهالی فلاح، همه دیگر می‌دانستند که به قول آقا سلمان، «امنیت اتفاقی نیست»!

تشییع پیکر باشکوه شهید «سلمان امیراحمدی» در تهران

ما مرد میدانیم!

خواستیم با پدر سلمان درباره او صحبت کنیم که گفتند دو سال پیش بر اثر ابتلا به ویروس کرونا فوت شده است؛ یک تاجدار بی‌رحم، اینجا هم به خانواده سلمان امان نداده بود.

سراغ برادرش را گرفتیم. گویا او هم نبود. غیبتش البته چندان در اختیار خودش نبود؛ «شهید» شده بود. آشنایان می‌گفتند چند سال پیش برای امر به معروف و نهی از منکر، جانش را کف دستش گرفته و شهید شده!

خودش را هم که این‌طور در فلاح، ظالمانه و دور از مروت شهید کردند، دیگر دومین شهید خانواده امیراحمدی شده بود.

مادر، همسر و فرزندش اما هر یک سخنان و خاطرات عجیبی داشتند؛ جالب و البته قابل‌تأمل!

نزدیکانش فقط به او می‌بالیدند؛ از خروش مردم غیرتمند دارالشهدای تهران در وداع و تشییع پیکر پاکش احساس افتخار می‌کردند.

مردم زادگاهش، دامغان، هم چندی قبل که برایش مراسم یادبود برگزار کرده بودند، حس مشابهی داشتند. می‌گفتند از تقدیم یک بسیجی مدافع امنیت به ایران اسلامی احساس غرور و افتخار می‌کنیم. شهید «سلمان امیراحمدی» دیگر برایشان یک نام جاویدان شده بود.

رئیس‌جمهور از خانواده شهید «سلمان امیراحمدی» دلجویی می‌کند

ما مرهم این دردیم!

همسرش می‌گوید سلمان یک آرزوی قدیمی محقق‌نشده داشت؛ اما اغتشاشگران با شلیک گلوله به سرش، او را به آرزویش رسانده بودند؛ «شهادت»!

مردم ولی گویا مرهم این دردند! همه داغدار و غم‌زده، بی‌سلمان، یاد او را زنده می‌کنند.

مردم دارالشهدای تهران می‌گویند: مهم‌ترین سرمایه ایران اسلامی، مردان و زنانی از جنس شهید امیراحمدی هستند که در مقاطع مختلف، مقابل ابتلائات و مخاطرات گوناگون سینه سپر می‌کنند تا به کشور و مردم آسیبی نرسد.

مردم، پیگیری جدی واقعه تلخ شهادت سلمان را ضروری می‌دانند و رئیس‌جمهور هم با خانواده شهید امیراحمدی تماس تلفنی برقرار می‌کند تا مرهم دردهای این روزهای خانواده‌های شهدای امنیت باشد.

البته آقای رئیس‌جمهور در همین تماس، اطمینان می‌دهد که همه دستگاه‌های مسؤول برای پیگیری مجازات عاملان اصلی این جنایت و طراحان توطئه اخیر علیه کشور اهتمام جدی دارند.

تصویری از خانواده شهید «سلمان امیراحمدی»

این آرزو در دلش موج می‌زد

بعد از شهادت آقا سلمان، محله فلاح شاهد اتفاقات مردمی خاصی بود. گرمای «سلاح گرم» اغتشاشگران از گرمای محبت و مهربانی مردم منطقه ۱۷ پایتخت بیشتر نبود؛ گرچه سلمان را از خانواده و هم‌محلی‌هایش جدا کرد.

مادر شهید می‌گفت: سلمان در شلوغی‌های تهران، به یاد شهدا و برادر شهیدش همیشه آرام بود؛ اما این روزها در دلش از دست اغتشاشگرانی که شهر را برای مردم ناامن کرده بودند، آشوب به پا شده بود.

مادر می‌گفت: فرزندم مدام فکر و خیالش، امنیت مردم بود. وقتی حرف می‌زدیم، خیلی از اغتشاشات اخیر ناراحت بود. او از وقایعی که اغتشاشگران و آشوبگران رقم می‌زدند، خیلی دلخوری داشت. می‌گفت امروز باید به آرامش مردم، اقتدار ایران و سلامتی رهبری فکر کنیم.

مراسم گرامیداشت شهید «سلمان امیراحمدی» در دامغان با حضور خانواده‌اش

آرزویی که بعد از ۷ سال محقق شد!

«فاطمه اسلامی‌فر»، همسر شهید امیراحمدی است که می‌گوید: سلمان می‌خواست مدافع حرم شود؛ اما مدافع امنیت شد. سال ۱۳۹۴ بود که با گروهی آشنا شد و برای حضور در سوریه ثبت‌نام کرده بودند.

همسر شهید ادامه می‌دهد:‌ آن سال، هنوز فرزند نداشتیم. سلمان به من گفت که باید ۳-۴ هفته برای حضور در دوره آموزشی بروم تا بتوانم در سوریه حضور پیدا کنم. خیلی بی‌تابی کردم و از او خواستم که نرود؛ اما او گفت: «نمی‌توانم نروم؛ منم سهمی دارم».

آن روزها، خیلی بی‌تابی می‌کردم و می‌گفتم می‌شود نروید؟ ولی سلمان هر بار قبول نمی‌کرد و دوست داشت برود. خیلی عاشق شهادت بود.

او ادامه می‌دهد: به دوره آموزشی رفت؛ اما در اواسط دوره به او گفته بودند که نمی‌تواند به سوریه برود. از آنجا که خانواده امیر احمدی یک شهید داشت، فرد دیگری اجازه پیدا نمی‌کرد که به سوریه برود؛ البته تا آخرین لحظه تلاش کرد، اما نتوانست به آرزویش برسد. واقعاً ناراحت بود و خواب و خوراک نداشت.

همسر آقاسلمان می‌گوید: جالب است بدانید که گروهی که سلمان می‌خواست همراه با آنان به سوریه برود، همان شهدای خان‌طومان بودند که تقریباً تمامشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. همین موضوع او را بسیار بیشتر ناراحت می‌کرد و می‌گفت: اگر می‌رفتم، شهادتم حتمی بود. شب‌ها تا صبح خوابش نمی‌برد؛ از اینکه شهادت قسمت و روزی‌اش نشده است.

مراسم گرامیداشت شهید «سلمان امیراحمدی» در دامغان با حضور فرزند خردسالش

جمهوری اسلامی حرم است

فرزند خردسال شهید سلمان اما با نگاهی به عکس‌های خود و پدر که چهار ماه پیش در مراسم «سلام فرمانده» در ورزشگاه آزادی تهران گرفته بودند، کودکانه می‌گوید: «خیلی خوش گذشت»!

«محمدصالح» هفت ساله که روزهای خوش در کنار پدر بودن این روزها دیگر برایش تمام شده، برخلاف خیلی از بچه‌های هم‌سن و سالش که رؤیای خلبانی یا دکتری دارند، می‌گوید می‌خواهد راه دیگری را ادامه دهد و نویسنده شود!

با همان لحن و جملات کودکانه می‌گوید: دوست دارم که در آینده نویسنده شوم؛ نویسنده کتاب داستان. می‌خواهم داستان شهدایی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی را بنویسم.

شاید بتواند بنویسد. شاید روزی قصه پدرش را هم بنویسد. قصه مردی که مدافع حرم نشد؛ اما مردی را دوست داشت که می‌گفت «جمهوری اسلامی حرم است».

«عباس» دیگر پسر سلمان است. او نتوانست در غم پدر با ما حرفی بزند. عباس تنها یک سال دارد!

مراسم گرامیداشت شهید «سلمان امیراحمدی» در دامغان 

این تازه آغاز ماجراست...

شهید سلمان امیراحمدی در حالی مظلومانه در اغتشاشات اخیر محله فلاح تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد که به گفته مسؤولان امنیتی پایتخت، این تازه آغاز ماجراست و تقاص خون این شهید والامقام از دشمنان این ملت و مرزوبوم گرفته خواهد شد.

منابع خبری موثق هم گفته‌اند که به دنبال عملیات سربازان گمنام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه، لیدرهای اصلی آشوب شامگاه شنبه، ۱۶ مهر ۱۴۰۱ در منطقه ۱۷ و قاتل سنگدل بسیجی مدافع امنیت، شهید سلمان امیراحمدی را در یکی از شهرهای شمالی کشور دستگیر کرده‌اند.

افکار عمومی اما این روزها در انتظار برخورد قاطع دستگاه قضا با آمران و عاملان آشوب‌های سازمان‌یافته اخیر در کشور است؛ گرچه یاد سلمان هرگز از ذهن‌ها پاک نخواهد شد.

انتهای پیام/2249/م/

منبع: فارس

کلیدواژه: شهید سلمان امیراحمدی شهدای اغتشاشات شهدای تهران شهدای دامغان اغتشاشات در ایران آشوب ها در ایران شهدای خانطومان شهدای مدافع امنیت شهدای بسیجی بسیجی مدافع امنیت بسیجی مدافع امنیت دارالشهدای تهران سلمان امیراحمدی جمهوری اسلامی شهید سلمان منطقه ۱۷

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۱۰۸۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رکورددار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب

هشتم اردیبهشت، سالروز شهادت قهرمانی است که رکوردار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان است و محمد عسگری در فیلم سینمایی «آسمان غرب» که این روزها روی پرده سینما در حال اکران است، به روایت مقطع کوتاهی از زندگی او می‌‎‌پردازد؛ این کارگردان در گفت‌وگو با ایمنا از عشق به وطن شهید علی‌اکبر شیرودی می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از مازندران، این برای چندمین‌بار است که دیالوگ‌های طلایی میلاد کی‌مرام در نقش شهید شیرودی، تماشاگران را سر وجد آورده است «چه جوری وایسم و ببینم، خاکم رو دارند می‌گیرند، زن و بچه مردم رو می‌کشند، به ناموسمون دارند، تجاوز می‌کنند، نمی‌تونم، الان باید وایسیم و دفاع کنیم.»

جادوی سینما در روایت قهرمانان این بار هم مؤثر افتاده است و همه مجذوب فیلمی شده‌اند که به بازخوانی تحولات روزهای ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی و نقش‌آفرینی خلبانان هوانیروز در دفاع از میهن تمرکز دارد.

در دو سه روز ابتدایی پس از حمله نیروهای بعث عراق به خاک ایران، علی‌اکبر شیرودی به همراه جمع اندکی از همراهانش در نیروی هوایی تن به دستورات بالا نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد نسبت به آن تمرد کنند! همین تمرد از یک دستور نظامی، اما تأثیری شگرف بر ادامه تحولات جنگ می‌گذارد.

«آسمان غرب» تلاش کرده است تا این چند روز ملتهب را به تصویر درآورد و روایتی از قهرمانی را به تصویر بکشد که جانش را در راه وطن و مردمش فدا کرد و امروز کلمه شهید کنار نامش نصب شده است.

محمد عسگری، کارگردان این فیلم به دنبال روایت بزرگ‌مردی است که ستاره درخشان جنگ‌های کردستان نام گرفته بود و به گفته شهید «ولی‌الله فلاحی» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی: «ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی‌دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت.»

شهید شیرودی همچون آهن‌ربایی است که انسان‌ها را به خود جذب می‌کند

محمد عسگری در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا از مازندران درباره انتخاب موضوع فیلم‌نامه‌اش که درباره مقطع کوتاهی از زندگی شهید شیرودی است، می‌گوید: به لحاظ فنی برای هر کارگردانی جذاب است که در آسمان کارگردانی کند، حالا به واسطه هر چیزی که ممکن است یک هواپیما یا یک بالگرد باشد، اما در بخش دیگر، شیرودی یک شخصیت آهن‌رباگونه‌ای است که انسان را جذب خود می‌کند.

وی می‌افزاید: به‌ویژه در این دوره زمانه ما، اینکه یک نفری به‌خاطر غیرتی که به وطنش، خاکش، مردمش، ناموسش، خانواده‌اش، نظامش و هر آنچه فکر می‌کنید دارد، در موضوعاتی گنجانده می‌شود که آدمی دادخواه و عدالت‌خواه باشد تا پشت مردمش باشد و این روحیه برای من روحیه جذابی است؛ اینکه وجوه اصلی یک قهرمان را در خود دارد.

کارگردان آسمان غرب با بیان اینکه این دلایل موجب انتخاب این شخصیت شد، ادامه می‌دهد: زمانی که دیدم سوژه مناسبی است، آن را انتخاب کردم، ضمن اینکه برهه زمانی که به آن در فیلمنامه پرداختم، همچون خورشیدی دیدم که به واسطه عمل آن‌ها می‌درخشید، اما گذر زمان روی آن سایه انداخته بود.

عسگری اضافه می‌کند: رخداد دراماتیک و حماسه‌گونه‌ای که در روزهای ابتدای جنگ انجام می‌دهند و ارتش سازمان درستی نداشت و سپاه تازه داشت، شکل و قوت می‌گرفت و این ماجرا موجب می‌شود تا شرایط ویژه‌ای پیدا کند و این‌ها باعث می‌شود تا بتواند مرا برای ساخت موضوعی جذب کند که انجام هم شد.

آسمان غرب، نمونه‌ای از تمام آسمان ایران است

کارگردان نامی چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر با اشاره به شناختش از شهید شیرودی قبل از آغاز ساخت فیلم می‌گوید: اطلاعاتم در این مورد شهید، اطلاعات محدودی بود که دیگران هم دارند، اما آنچه در ساخت این فیلم کمک کرد، گفت‌وگوهای میدانی با هم‌رزمان شهید بود، ضمن اینکه مطالعات و اتفاقاتی که در آن برهه از زمان رخ داد، بخشی از ساخت فیلم‌نامه بوده است.

وی می‌افزاید: حضور میدانی در سرپل ذهاب، پادگان ابوذر و اتفاقات آنجا، همچنین گفت‌وگو با روستاییانی که در آن دوران از زمان و اینکه چرا آن کارها را در آنجا انجام داد، موجب شد تا فیلم‌نامه نوشته شود و به این شهید جذب شوم.

کارگردان نخستین فیلم حوزه مقاومت به نام «اتاقک گلی» درباره انتخاب فیلم دومش به نام آسمان غرب می‌گوید: دلیل این نام به این خاطر بود که این موضوع در غرب کشور اتفاق افتاد و در آسمان، البته آسمان غرب نمونه‌ای از تمام آسمان ایران است و معطوف به غرب کشور نیست، به‌طور قطع در جنوب کشور هم همین‌طور بوده است، به‌هرحال ما قهرمانانی را داریم که خلبان هستند و قهرمانی آن‌ها در آسمان بوده است، حالا چه خلبان هواپیمای جنگی، بالگرد یا سایر که در روزهای جنگ مأموریت‌های و پروازهای خاص و خطیر خودشان را داشتند.

عسگری با اشاره به استقبال مردم از اکران این فیلم روی پرده‌های سینما ادامه می‌دهد: اشتباهی در فیلم‌های ما اتفاق افتاده است و آن این است که عنوانی روی فیلمی گذاشته می‌شود، به‌طور مثال عنوان شیرودی یا قهرمان به‌عنوان یک شخصیت کشوری یعنی زندگی او، در صورتی که در این فیلم این‌طور نیست، این فیلم رخدادی از روزهای نخست جنگ است که بر حسب اتفاق علی‌اکبر شیرودی قهرمان آن روزها بود، به‌خاطر همین برخی می‌گویند که چرا معنویات شیرودی را نشان ندادید؟، در واقع اشتباه محض است که بخواهیم در ۱۰۰ دقیقه تمام آنچه که شهید شیرودی بوده است را به نمایش درآوریم.

وی اضافه می‌کند: در این فیلم جنگندگی یا همان غیرت به وطن و جوهر انسانیت و اخلاق شهید شیرودی به نمایش در آمده است؛ شخصیتی که قهرمان ما در برهه‌ای از زمان بوده است و بزرگان از او به عنوان «مالک اشتر» زمانه نام می‌برند و به‌خاطر سلحشوری و جنگندگی او بوده است.

علاقه شهید شیرودی به حضرت امام راحل

کارگردان آسمان غرب ادامه می‌دهد: نکته نخست درباره روایت این فیلم سلحشوری، جنگندگی و قصه این سلحشوری‌ها در آن دوره بوده است و نکته دیگر در مورد معنویات و خانواده شیرودی است؛ شما به عنوان یک فیلم‌نامه‌نویس به یک زاویه‌ای نگاه می‌کنید و آن شخصیت و جوهره شیرودی محسوب می‌شود و آن ویژگی برای جوان و نوجوان امروزی ملاک است و این قهرمان شجاع را دوست دارد، شما می‌خواهید آن را به جوان امروز نشان دهید، بنابراین باید آن را به زبان روز به جوان امروز رساند.

وی تاکید می‌کند: به عنوان مثال شهید شیرودی در جایی در این فیلم به امام و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایمان دارد؛ ابزار شیرودی بالگرد است؛ عکس امام را به آن می‌چسباند و به آن آهن بی‌خاصیت به لحاظ مفهومی جان می‌دهد و این همان زبان سینماست که سبب می‌شود نوجوان و جوان سینما را دوست بدارد.

عسگری با بیان اینکه با حضور در بعضی از اکران‌های فیلم در سینماها می‌بینیم که نوجوان و جوان با صوت و سرافرازی شیفته شیرودی می‌شوند و این نشانه خوب از نوع ارتباط جوان امروز با این قهرمانان است، می‌گوید: مطمئناً در یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای نمی‌توان تمام وجوه یک شخصیت مهم را مطرح کرد، شخصیتی که زمانی که خبر شهادتش به حضرت امام (ره) رسید، ایشان به فکر فرو رفتند و با اینکه درباره همه شهدا می‌گفتند خدا آن‌ها را بیامرزد، اما درباره شهید شیرودی گفتند که او آمرزیده است، یا مقام معظم رهبری درباره این بزرگ‌مرد فرمودند که شیرودی، اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم.

کد خبر 748225

دیگر خبرها

  • بازیابی و معرفی روایت‌های فرهنگ دریاپایه قشم ضرورت دارد
  • روایت شاهدان عینی از لحظات درگیری و شهادت حمیدرضا الداغی + فیلم
  • رکورددار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب
  • روایت خزعلی از جنبش تعهد به خانواده
  • مردمی کردن اقتصاد چگونه محقق می‌شود؟
  • جهش تولید با رشد استعداد کارگران محقق می‌شود
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
  • دولت توانسته بخش قابل توجهی از اهداف خود برای رفع ناترازی‌ها و مشکلات اقتصادی را محقق کند
  • چین: صلح در منطقه با تحقق عدالت برای فلسطینی‌ها محقق می‌شود
  • مراسم گرامیداشت شهید منتظر قائم و شهدای مدافع امنیت در یزد